تنزیه و توحید در عرفان حق

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه
دانلود مقاله به صورت PDF

شعرای دیگری که خواسته اند به عرفان و حکمت وارد شوند، اکثرا یا خدا را تجسم کرده اند و یا کارشان به وحدت وجود کشیده است که در هر صورت از معارف آل محمد علیهم السلام فاصله گرفته و منحرف شده اند.

اما مرحوم محمد کریم خان کرمانی اع مثنوی خود را با تنزیه پروردگار، شروع میکند، و میگوید:

ای منزه پرده‌دار پرده‌در       ** * **      وی بهر پرده در و از پرده در
چون سرایم من سپاست کان سپاس       ** * **      در قیاس است و تو بیرون از قیاس
لایق ذکر ثنایت جز تو کیست       ** * **      وز تو جز تو هیچکس آگاه نیست
وصف ما اندر خور اوهام ماست       ** * **      ذات تو بیرون ز حد وهمهاست
ما همه در چند و چون و تو برون       ** * **      چون درآید وصف تو در چند و چون

و به جای اینکه شروع به توصیف خداوند در قالب معشوق خود بکنند خدا را از هر نوع وصفی منزه دانسته و جملگی ابیات ایشان در معنی الله اکبر است، چنانچه امام در معنی آن فرمودند الله اکبر من ان یوصف.

و به جای اینکه زیبایی خدا را تشبیه به معشوقه های خود کرده و معلمین ادبیات هر عبارت فاحشی را هم با الهی بودن موضوع  بگذرند مرحوم کرمانی اع میفرماید:

کنه تو در پرده حسنت نهان ** * ** نور حسنت آشکارا در جهان
این چه حسن است ای جمیل بیمثال ** * ** کز فروغ نور خود داری جلال
هر که بینم عاشق رخسار تست ** * ** گر چه خود محجوب از دیدار تست
آتش شوق تو اندر سینه‌هاست ** * ** جلوه روی تو در آئینه‌هاست
سوی تو پویند و از کوی تو دور ** * ** حسن تو بینند و از دید تو کور

در این ابیات به نکته دقیقی اشاره میکنند که تا آخر، تمایز راه خودشان را با وحدت وجودی ها مشخص میکنند و آن جدا کردن کنه خداوند با حسن و جمال خداوند است. ذات منزهی برای خداوند قائل میشوند که در پشت حسنی پنهان بوده به طوری که خود آن حسن نیز نوری از آن آشکار است.و منیر این نور ذات خداوند نیست چرا که نباید ذات خدا را قرین و وابسته به چیزی کنیم، چرا که منیر با نور قرین شده و بدون نور منیر معنی ندارد.

و به جای اینکه بگویند: خود اوست لیلی و مجنون و وامق و عذرا… براه خویش نشسته در انتظار خوداست…     میفرمایند:

شور مجنون از تو، لیلی آیتی است ** * ** سوز وامق از تو، عذرا آلتی است

از خطا خوانند لیلی را نگار ** * ** وز غلط گویند عذرا بود یار

هر که بینی طالب نیکو بود ** * ** خود نکوئی جلوه ز آن رو بود

این چه حسن است ای جمیل بی‌نظیر ** * ** کو فکنده شور در برنا و پیر

نور حسن تست در کون و مکان ** * ** آشکارا از عیان و از نهان

عرش اعظم گشته سرگردان تو ** * ** مانده کرسی واله و حیران تو

آسمانها در هوایت بی‌قرار ** * ** وز زمینها برده هجر تو مدار

سینه خور از غمت بریان شده ** * ** روی مه از شوق تو تابان شده

آتش از شوق جمالت در تب است ** * ** روز خاک از درد هجرانت شب است

باد از سودای تو جولانگر است ** * ** دیده آب از هوای تو تر است

رعد از درد غمت نالان بود ** * ** چشم ابر از شوق تو گریان بود

سوز عشق تو است اندر جان برق ** * ** آتش شوقت بود در غرب و شرق

روی روز از شوق تو تابان بود ** * ** وز غمت شب تیره و نالان بود

هر کجا روید گیاهی سینه‌چاک ** * ** در هوایت سر برون آرد ز خاک

چشم نرگس باز بر رخسار تو است ** * ** پای در گل سرو از رفتار تو است

لاله را بر دل ز سوز تست داغ ** * ** سنبل از درد تو افسرده دماغ

هر کجا جنبنده گشته روان ** * ** باشدش از عشق روی تو روان

طایری هر جا که در پرواز شد ** * ** در هوای تو پر او باز شد

ماهیان غرقند در دریای شوق ** * ** مرغ را در گردن از عشق تو طوق

طایران را آشیان در کوی تست ** * ** ناله‌شان از درد هجر روی تست

بلبل از گل طالب رخسار تست ** * ** قمری از سرو عاشق رفتار تست

جمله عالم اسیر حسن تست ** * ** درد ایشان جمله درد حزن تست

سر حب تست در کون و مکان ** * ** کو فکنده شورشان در جسم و جان

جملگی سرمست صهبای تواند ** * ** جملگی در وجد و شیدای تواند

هر یکی چون شیشه و حسنت چو می ** * ** نیست پیدا غیر حسن تو ز وی

و دوباره اصرار دارند که این مخلوقات و اثر و مؤثر ها هیچکدام خداوند نیست بلکه همه آلات و اسباب و نشانه ها و آینه هایی هستند و نه حتی نشانه ای از ذات خدا بلکه نشانه ای از همان حسنی هستند که خود پرده ای است برای خدا.

انشاء الله ادامه شعر را در هفته بعد مرور میکنیم…

معنی لغات:

صهبا: شراب سرخ

 

منصف

منصف

یک دوستار آل محمد علیهم السلام که سعی بر نگاه منصفانه دارد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × 2 =

وبسایت مکارم الابرار تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد