حدیث کمیل و اعرابی

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
دانلود مقاله به صورت PDF

همانطور که گفتیم، مرحوم کرمانی اع کتاب طریق النجات را در شرح فقراتی از حدیث کمیل و اعرابی مرقوم نموده و متن این دو حدیث شریف را از کتاب کلمات مکنونه فیض کاشانی در اول کتاب طریق النجات نقل میکنند.

مرحوم کرمانی اع در شأن و صحت این دو حدیث شریف میفرمایند که نفس کلام شهادت میدهد از معدن علم و حکمت صادر شده و سزاوار است که با نور در وجنات حور نوشته شوند.

به هر حال ما نیز به تبعیت از ایشان پیش از وارد شدن به صفحات طریق النجات متن این دو حدیث شریف را با ترجمه ذکر میکنیم.

حدیث کمیل

عن کمیل‏ بن زیاد قال: سألت مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام

  • فقلت: یا أمیر المؤمنین روحی فداک أرید ان تعرفنی نفسی؟
  • قال: یا کمیل‏ ای الانفس ترید أن أعرفک؟
  • قلت: یا مولاى و هل هی الّا نفس‏ واحده؟
  • قال: یا کمیل انما هی أربعه: النامیه النباتیه و الحسیه الحیوانیه و الناطقه القدسیه و الکلیه الالهیه،

و لکل واحده من هذه خمس قوى و خاصیتان:

  1. النامیه النباتیه:
  • لها خمس قوى: جاذبه و ماسکه و هاضمه و دافعه و مربیه،
  • و لها خاصیتان: الزیاده و النقصان،

و انبعاثها من الکبد،

(هِیَ أَشْبَهُ الْأَشْیَاءِ بِنَفْسِ‏ الْحَیَوَان‏)

  1. الحسیه الحیوانیّه:
  • لها خمس قوى: سمع و بصر و شمّ و ذوق و لمس،
  • و لها خاصیتان: الرِّضَا و الغضب،
  •    و انبعاثها من القلب،
  •    (انْبِعَاثُهَا مِنَ الْقَلْبِ، وَ هِیَ أَشْبَهُ الْأَشْیَاءِ بِانَفْسِ‏ الاناسی‏)
  1. الناطقه القدسیه
  • لها خمس قوى: فکر و ذکر و علم و حلم و نباهه، و لیس لها انبعاث و هی اشبه الاشیاء بالنفوس الملکیه
  • و لها خاصیتان: النزاهه و الحکمه،
  •   و لیس لها انبعاث و هی اشبه الاشیاء بالنّفوس الملکیّه(الکلیه)
  1. الکلیه الالهیه:
  • لها خمس قوى: بقاء فی فناء و نعیم فی شقاء و عزّ فی ذل و فقر فی غناء و صبر فی بلاء،
  • و لها خاصیتان: الرضاء و التسلیم: (الْحِلْمُ، وَ الْکَرَم‏)
  •    و هذه التی مبدأها من اللّه و إلیه تعود و قال اللّه تعالى: وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی*، و قال: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً،

و العقل وسط الکل. (َّ لِکَیْلَا یعقل أَحَدُکُمْ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ إِلَّا بقیاسٍ مَعْقُولٍ”)

یعنی:

کمیل بن زیاد خطاب به امام علی علیه السلام عرض کرد : ای امیر مومنان ! خواهم که از نفسم برایم بگویی ، تا معرفتی بدان یابم !
حضرت علیه السلام فرمود : ای کمیل ! از کدام نفس برایت بگویم ؟
کمیل گفت : مولای من ! مگر بیش از یک نفس است ؟ !
فرمود : ای کمیل ! همانا چهار نفس موجود است :
نامیه نباتیه و حسیه حیوانیه و ناطقه قدسیه و کلیه الهیه

هر یک از آن ها را پنج قوه و دو خصیصه است :

۱- نامیه نباتیه را پنج قوه است: ماسکه (نگهدارنده) و جاذبه (جذب کننده) و هاضمه(هضم کننده) و دافعه(دفع کننده) و مربیه(رشد دهنده) .

اما دو خصلت آن عبارت است از زیادت و نقصان ، و انبعاث (برانگیختگی) آن از کبد است.

و آن شبیه ترین اشیاء به روح حیوانی است.

 

۲- حسیه حیوانیه را نیز پنج قوه است که عبارتند از : شنوایی و بینایی و بویایی و چشایی و لامسه .

دو خصلتش نیز رضایت و غضب است (مانند خوش آمدن از بویی خوب یا بد آمدن از بویی بد) ، و محل انبعاثش ، قلب می باشد.

و آن شبیه ترین اشیاء به روح انسانی است.
۳-  نفس ناطقه قدسیه را نیز پنج قوه است: فکر و ذکر (حافظه) و علم و حلم و نباهت (هوشیاری) ، و آن را انبعاثی (در بدن) نیست .

این نفس شبیه ترین چیزهابه نفوس ملکیه است ، و دو خصیصه دارد که عبارتند از : نزاهت (پاکی) و حکمت

.
۴-  کلیه الهیه نیز پنج قوه دارد که عبارتند از : بقای در فنا (فانی کردن نفس) و نعیم در شقا (محرومیت از سایر نعمات و لذات) و عزت در ذلت و فقر در غنا (فقر در پیشگاه خدا) و صبر در بلا.

دو خاصیت آن نیز رضا و تسلیم است.

این همان نفسی است که مبدأش از خداست و عاقبت به سوی او بازگشت دارد؛ چنانکه خدای تعالی فرموده است: و نفخت فیه من روحی و یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه .

و عقل وسط همه است (به معنای اثر و مؤثر) زیرا کسی چیزی را نمیفهمد مگر به قیاسی معقول ( بعدا توضیح داده خواهد شد)

حدیث اعرابی

روی ان أعرابیا سأل امیر المؤمنین علیه السلام عن النفس فقال له عن ای نفس تسأل

فقال: یا مولای هل النفس أنفس عدیده؟

فقال علیه السلام: نعم نفس نامیه نباتیه، ونفس حسیه حیوانیه، ونفس ناطقه قدسیه، ونفس إلهیه ملکوتیه کلیه.

قال: یا مولای ما النامیه النباتیه؟

قال علیه السلام: قوه أصلها الطبایع الاربع بدو إیجادها مسقط النطفه، مقرها الکبد، مادتها من لطایف الأغذیه، فعلها النمو والزیاده، وسبب فراقها اختلاف المتولدات فاذا فارقت عادت إلى ما منه بدأت عود ممازجه لا عود مجاوره.

فقال: یا مولای وما النفس الحسیه الحیوانیه؟

قال علیه السلام: قوه فلکیه وحراره غریزیه أصلها الافلاک بدو ایجادها عند الولاده الجسمانیه فعلها الحیاه والحرکه والظلم والغشم والغلبه واکتساب الاموال والشهوات الدنیویه مقرها القلب سبب فراقها اختلاف المتولدات، فاذا فارقت عادت إلى ما منه بدأت عود ممازجه لا عود مجاوره فتعدم صورتها ویبطل فعلها ووجودها ویضمحل ترکیبها.

فقال: یا مولای وما النفس الناطقه القدسیه؟

قال علیه السلام: قوه لاهوتیه بدو ایجادها عند الولاده الدنیویه، مقرها العلوم الحقیقیه الدینیه، موادها التأییدات العقلیه، فعلها المعارف الربانیه، سبب فراقها تحلل الآلات الجسمانیه، فاذا فارقت عادت إلى ما منه بدأت عود مجاوره لا عود ممازجه.

فقال: یا مولای وما النفس اللاهوتیه الملکوتیه الکلیه؟

فقال علیه السلام: قوه لاهوتیه جوهره بسیطه حیه بالذات أصلها العقل منه بدت وعنه وعت وإلیه دلت فأشارت عودتها إلیه إذا کملت وشابهت، ومنها بدأت الموجودات و إلیها تعود بالکمال فهو ذات الله العلیا و شجره طوبى و سدره المنتهى و جنه المأوى، من عرفها لم یشق، ومن جهلها ضل سعیه وغوى .

فقال السائل: یا مولای وما العقل؟

قال: العقل جوهر دراک محیط بالاشیاء من جمیع جهاتها، عارف بالشیء قبل کونه، فهو عله الموجودات ونهایه المطالب).انتهى

یعنی

شخص اعرابی از امیرالمؤمنین (ع) در خصوص نفس سؤال نمود

حضرت در پاسخ فرمودند: از کدام نفس پرسش می کنی؟

عرض کرد: ای مولای من! آیا نفس ها متعدد است؟

حضرت فرمود: بله « نفس نامیه نباتیه و حسیه حیوانیه و ناطقه قدسیه و الهیه کلیه ملکوتیه.»

عرض کرد: نفس نباتیه چیست؟

حضرت فرمود: قوه ای است که اصلش طبایع چهارگانه (دم،بلغم،صفرا،سودا) می باشد و شروع ایجادش هنگام افتادن نطفه است (هنگام لقاح)، مقر آن کبد، ماده اش از لطایف غذا ها است و کار آن رشد و زیادتی است و سبب جدا شدن و فراق آن اختلاف متولدات (متلاشی و نامؤتلف شدن ذرات تشکیل دهنده) است. پس زمانی که جدا شد به سوی آنچه که از آن شروع شده (طبایع اربعه) باز میگردد به صورت عود ممازجه نه عود مجاوره. (یعنی دیگر تعینی نداشته و هر جزء آن به اصل خودش باز میگردد)

پس عرض کرد: نفس حیوانیه چیست؟

حضرت فرمود: قوه ای فلکیه (فلک قمر) و حرارتی غریزی است که اصل آن از افلاک بوده و شروع ایجادش از زمان ولادت جسمانی (از زمانی که جنین تحرک پیدا میکند) است. کار آن زندگی و تحرک و ظلم و غلبه و گرفتن اموال و شهوات دنیایی است. مقر آن در قلب است و سبب جداییش اختلاف متولدات (مانند مورد قبل متلاشی شدن اجزاء) است. پس زمانی که جدا شد به سوی آنچه که از آن شروع شده باز میگردد به صورت عود ممازجه نه عود مجاوره. و صورتش به عدم پیوسته و کار  و وجود او باطل میشود و ترکیب (و تعینش) مضمحل میشود.

پس عرض کرد: ای مولای من نفس ناطقه قدسیه چیست؟

حضرت فرمود: قوه ای است لاهوتی که شروع آن از ولادت دنیایی است، مقر آن علوم حقیقی دینی و موادش تاییدات عقلی است. کار او معارف خدایی و سبب جدا شدنش به تحلیل رفتن آلات جسمانی است (جمیع نفس های پیشین) پس زمانی که جدا شد به سوی آنچه که از آن شروع شده باز میگردد به صورت عود مجاوره.(و تعین همیشگی نا گسستنی)دارد.

پس عرض کرد: ای مولای من نفس لاهوتی ملکوتی چیست؟

حضرت فرمود: نفس لاهوتیه و یک جوهر بسیطی است که ذاتا زنده است. اصل آن عقل است که از آن شروع شده و به وسیله و به علت او می فهمد و به سوی او اشاره می نماید و بازگشتش در وقتی که به مقام کمال خود رسید و مشابهت با او پیدا کرد، به سوی عقل است.

موجودات از این نفس الهیه ملکوتیه کلیه به وجود آمده اند و در هنگام کمال خود نیز بدان بازگشت می نمایند و این نفس کلیه ذات علیای خداست و شجره طوبی و سدره المنتهی و جنه المأوی است و کسی که به مقام معرفت او رسد هیچ گاه شقی و بدبخت نخواهد بود و کسی که او را نشناسد جاهل و گمراه می باشد.

پس عرض کرد: عقل چیست؟

حضرت فرمود: عقل جوهریست دراک و به تمام اشیا از جمیع جهات احاطه و سیطره دارد، عارف و عالم است به اشیا قبل از پیدایش آن ها و او علت موجودات است و غایت و نهایت مطلب ها است.» انتهی

این دو حدیث شریف از اسراری بود که جز حکمای کاملین کسی را یارای شرح آن نیست، انشاءالله خداوند توفیق فهم آن را در ادامه مطالب طریق النجات به قلم مرحوم محمد کریم خان کرمانی اع به همه ما عطا کند.

منصف

منصف

یک دوستار آل محمد علیهم السلام که سعی بر نگاه منصفانه دارد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − 18 =

وبسایت مکارم الابرار تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد