زیست فرا زمینی قسمت دوم – حیات افلاک

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
دانلود مقاله به صورت PDF

در قسمت اول مطلب زیست فرازمینی، گفتیم که زندگی در افلاک جریان دارد اما نه به شکل موجداتی تخیلی که در فیلم ها متصور میشوند، بلکه ساکنین آن ملائکه و دو پیامبر هستند که البته قصد حمله به زمین را ندارند و از قدرت و حکمت خداوند خارج نخواهند شد.

اما بحث دیگری که در این قسمت بررسی میکنیم، حیات خود افلاک است، جدای از ما فیهای آن. (لازم به ذکر است، مراد ما از افلاک، قرصی که آن را مشاهده میکنیم نیست بلکه فضایی است که قرص مشاهد در آن شناور است(امروزه به آن مدار میگوند). چنانکه خداوند میفرماید  لاَ اَلشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهٰا أَنْ تُدْرِکَ اَلْقَمَرَ وَ لاَ اَللَّیْلُ سٰابِقُ اَلنَّهٰارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ)

پیش از صحبت از حیات افلاک، بایست بدانیم که تمامی مخلوقات خداوند دارای حیاتند یعنی زنده هستند، البته حد و نوع هر کدام مختلف بوده و حیات و موت ایشان امری نسبی است. یعنی موجودی نسبت به موجود دیگر میتواند دارای حیات نباشد، اما از جهت دیگری همچنان حیات دارد. و این نظریه در علوم روز نیز ثابت شده و برای صاحب علم امری روشن است.

حال پیش از بررسی علمی و عقلی نظریه، به پیروی از مرحوم حاج محمد کریم خان کرمانی اع، ادله نقلی از آیات و روایات را عرض میکنم.

در قران کریم میخوانیم: تُسَبِّحُ لَهُ اَلسَّمٰاوٰاتُ اَلسَّبْعُ وَ اَلْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّٰ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لٰکِنْ لاٰ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کٰانَ حَلِیماً غَفُوراً
آسمان های هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست، او را تسبیح می گویند، وهیچ چیزی نیست مگر اینکه به حمد خداوند (یعنی به محمد صلی الله علیه و آله) تسبیح میکند، ولی شما تسبیح آنها را در نمیابید، یقیناً او بردبار و بسیار آمرزنده است.

و مانند آیه فوق چندین مورد دیگر در قرآن هست و تسبیح آسمان و زمین و ما فیهای آن نه مجاز بوده و نه به قول برخی از حکما تسبیح کونی است، چرا که نه ظاهر آیه بر چنین معانیی دلالت میکند و نه حدیثی مؤید چنین تفاسیری است.

بلکه تسبیح ایشان تسبیح شرعی بوده (اصطلاح حِکمی نه فقهی) و نقص از ماست که متوجه آن نمیشویم. مؤید آن نیز احادیث بسیاری است که ائمه علیهم السلام ذکر حیوانات را بیان کرده اند که مرحوم مجلسی رحمه الله در حلیه المتقین برخی از آن را جمع آوری کرده، و همچنین پیرامون زمین و آسمان خداوند میفرماید ثُمَّ اِسْتَوىٰ إِلَى اَلسَّمٰاءِ وَ هِیَ دُخٰانٌ فَقٰالَ لَهٰا وَ لِلْأَرْضِ اِئْتِیٰا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قٰالَتٰا أَتَیْنٰا طٰائِعِینَ یعنی هنگامی که خداوند آهنگ آسمان کرد و آن بخارى بود پس به آن و به زمین فرمود خواه یا ناخواه بیایید آن دو گفتند فرمان‏پذیر آمدیم، و قطعا چنین آیاتی را استعاره خداوند نمیدانیم بلکه آسمان و زمین زنده بوده و به شعور خود امر خداوند را پاسخ داده اند.

همینطور در داستان برداشتن خاک آدم علیه السلام از زمین، میبینیم شیطان و ملائکه با زمین صحبت میکنند جایی که میخوانیم:

أَنْ أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ فَأَمَرَ جَبْرَئِیلُ أَنْ یَهْبِطُ إِلَى الْأَرْضِ‏ وَ یَقْبِضُ مِنْهَا قَبْضَهً فَنَزَلَ فَسَبَقَهُ إِبْلِیسَ لَعَنَهُ اللَّهُ إِلَى الْأَرْضِ وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُرِیدُ أَنْ یَخْلُقَ مِنْکَ خَلْقاً وَ یُعَذِّبْهُ بِالنَّارِ فَإِذَا أَتَاکَ الْمَلِکِ فَقُولِی أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْکَ إِنْ أَخَذَتْ مِنِّی شَیْئاً یَکُونُ لِلنَّارِ فِیهِ نَصِیبٌ قَالَ فَلَمَّا أَتَاهَا الْمَلِکِ جَبْرَئِیلُ قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِاللَّهِ الَّذِی أَرْسَلَکَ بِأَنْ لَا تَأْخُذُ مِنِّی شَیْئاً یَکُونُ فِیهِ نَصِیبٌ لِلنَّارِ.

و همچنین در حدیثی از معلی بن خنیس میخوانیم که میگوید:  سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النُّجُومِ أَ حَقٌّ هِیَ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ الْمُشْتَرِیَ إِلَى الْأَرْضِ فِی صُورَهِ رَجُلٍ فَأَخَذَ رَجُلًا مِنَ الْعَجَمِ فَعَلَّمَهُ النُّجُومَ حَتَّى ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ بَلَغَ ثُمَّ قَالَ لَهُ انْظُرْ أَیْنَ الْمُشْتَرِی فَقَالَ مَا أَرَاهُ فِی الْفَلَکِ وَ مَا أَدْرِی أَیْنَ هُوَ قَالَ فَنَحَّاهُ وَ أَخَذَ بِیَدِ رَجُلٍ مِنَ الْهِنْدِ فَعَلَّمَهُ حَتَّى ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ بَلَغَ وَ قَالَ انْظُرْ إِلَى الْمُشْتَرِی أَیْنَ هُوَ فَقَالَ إِنَّ حِسَابِی لَیَدُلُّ عَلَى أَنَّکَ أَنْتَ الْمُشْتَرِی قَالَ وَ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ وَ وَرِثَ عِلْمَهُ أَهْلُهُ فَالْعِلْمُ هُنَاکَ.

و غرض از حدیث قسمتی است که میفرمایند خداوند مشتری را بصورت مردی به زمین فرستاد تا علم نجوم را به انسان ها تعلیم دهد الی آخر… که باز هم دلیل بر زنده بودن و شعور داشتن او است.

و از این قبیل آیات و احادیث که دال بر حیات تمامی موجودات مخصوصاً آسمان ها بوده بسیار است و برای طالبین آن صد ها مورد دیگر قابل عرضه است.

و اما منبع حیات، مشیت است که اقرب مخلوقات به خداوند حیّ میباشد و سایر مخلوقات که نور ، شعاع و اثر مشیت میباشند بر صفت مؤثر خود بوده و به نسبت قرب و بعدی که دارند، همه دارای حیات شده و زنده هستند.

حال در بین تمامی عوالم، عالم جسم کمترین حیات را دارد و در خود عالم جسم نیز کره خاکی اقل حیات را دارد. البته منظور از کره خاکی خاکستر اجسام روی زمین است چرا که در عالم خلط و مزج حتی از افلاک نیز در کره زمین یافت شده و به عناصر حیات مضاعف بخشیده شده است،( شرح آن در مطلب ازدواج افلاک و عناصر گذشت) مخصوصا فلک قمر که منشأ حیات حیوانی و حواس ظاهری است چنانکه در حدیث اعرابی امیر المؤمنین علیه السلام پیرامون نفس حسیه حیوانیه میفرمایند:

قوه فلکیه وحراره غریزیه أصلها الافلاک بدو ایجادها عند الولاده الجسمانیه فعلها الحیاه والحرکه والظلم والغشم والغلبه واکتساب الاموال والشهوات الدنیویه مقرها القلب سبب فراقها اختلاف المتولدات، فاذا فارقت عادت إلى ما منه بدأت عود ممازجه لا عود مجاوره فتعدم صورتها ویبطل فعلها ووجودها ویضمحل ترکیبها.

قوه ای فلکیه (فلک قمر) و حرارتی غریزی است که اصل آن از افلاک بوده و شروع ایجادش از زمان ولادت جسمانی (از زمانی که جنین تحرک پیدا میکند) است. کار آن زندگی و تحرک و ظلم و غلبه و گرفتن اموال و شهوات دنیایی است. مقر آن در قلب است و سبب جداییش اختلاف متولدات (مانند مورد قبل متلاشی شدن اجزاء) است. پس زمانی که جدا شد به سوی آنچه که از آن شروع شده باز میگردد به صورت عود ممازجه نه عود مجاوره. و صورتش به عدم پیوسته و کار  و وجود او باطل میشود و ترکیب (و تعینش) مضمحل میشود.

حال افلاکی که منبع و اصل حیات برای زمین اند، چطور خود حیات نداشته باشند.

 

منصف

منصف

یک دوستار آل محمد علیهم السلام که سعی بر نگاه منصفانه دارد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × 3 =

وبسایت مکارم الابرار تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد