شبهه ینگی دنیا

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
دانلود مقاله به صورت PDF

به مناسبت عید مبعث رسول اکرم صلی الله علیه و آله، در این مطلب پاسخ شبهه ای ذکر خواهد شد که مرحوم آقای حاج محمد کریم خان کرمانی اعلی الله مقامه در جلد سوم ارشاد العوام به آن پرداخته اند.

شبهه از این قرار  است که اگر حجت خداوند تمام بوده و پیامبر صلی الله علیه و آله بر تمام خلق ابلاغ حجت نموده، چنانکه هرکس قبول کرده مومن شده و هرکس قبول نکرده کافر شمرده میشود، پس تکلیف کسانی که به عنوان مثال پیش از کشف قاره آمریکا در آن دیار زندگی میکردند یا اهل بعضی جزایر که هیچ ارتباطی با جهان نداشتند چه میشود، و چگونه حجت بر ایشان تمام شده است؟

مرحوم کرمانی اعلی الله مقامه در مقدمه جواب خود به این مضمون میفرمایند که خداوند خلق را بر طبق حکمت آفرید و پس از آن به سوی ایشان هادیان و پیامبرانی فرستاد که بر حسب همین عالم راه رفته و به مقتضای آن سلوک میکنند، و از مقتضیات این عالم این است که امور خورده خورده شیوع پیدا میکند و به تدریج خبری منتشر میگردد و هیچ امری یک دفعه به کل عالم نمیرسد، چنانکه خداوند هم اگر میخواست این اقتضاء عالم را رعایت نفرماید، میتوانست صدایی از آسمان ایجاد کند که کل عالم یک دفعه بشنوند و لکن در این حال اهل عالم آزمایش نمیشوند و اگر به طور غیر عادت باشد هیچ‏کس نمیتوانست سرپیچی کند و مومن واقعی از کافر واقعی شناخته نمی‏شد.

به هر حال کمال حکمت و تدبیر در آن بود که آنچه خداوند میخواست به انسان برساند، توسط ۱۲۴۰۰۰ پیامبر و اوصیاء ایشان و بصورت خورده خورده بیان شده و منتشر گردد.

همچنین امر پیامبر ما صلی الله علیه و آله نیز چنین بود و آن حضرت نیز بر نظم خلق و سیرت سایر پیغمبران بوده و ابتدا در مکه مبعوث شد و تا چندی در اول بعثت تنها حضرت امیر علیه السلام از مردان و خدیجه سلام الله علیها از زنان از رسالت آن حضرت با خبر بود و باقی خلق از آن غافل بودند و مردم غیب نخوانده بودند و علم اسرار ملک و ملکوت نمی‏دانستند و هیچ‏کس هم قبل از شنیدن امر مکلف نبود و اگر می‏مرد خداوند از او اسلام را نمی‏پرسید و اسمش مومن به اسلام و کافر به آن نبود چرا که هنوز امر به او عرضه نشده بود تا معلوم شود که مومن است یا کافر.

پس تکلیف هرکس شرع سابقی بود که ملتفت آن بوده و حجتش بر او تمام شده بود نه این شرع جدید و مؤاخذه این شرع را در آن وقت هیچ‏کس از ایشان نمیکرد چرا که حجت بر ایشان قائم نشده است و خداوند عادل مردم را تکلیف به آنچه نمی‏دانند نکرده و نمی‏کند، چنانکه می‏فرماید وَ مٰا کُنّٰا مُعَذِّبِینَ حَتّٰى نَبْعَثَ رَسُولاً.

پس بدین منوال ابتدا خداوند فرمود  وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ اَلْأَقْرَبِینَ و حجت خداوند به عشیره پیامبر صلی الله علیه و آله تمام شد، پس از آن اهل مکه خبر شدند و کم کم خبر آن به سایر بلاد رسید و گذشت و گذشت تا به اینجا رسید و هنوز هم اگر در گوشه ای از دنیا کسی خبر از اسلام نداشته باشد، مکلف به آن نیست.

بطوری که اگر خبر از نبی سابق داشته باشد ملاحظه او را باید کرد و حکم دین او بر ایشان جاری است، مثلا قومی باشند که چیزی از عیسی علیه السلام و خاتم المرسلین صلی الله علیه و آله نشنیده اند و تنها خبر از رسالت حضرت موسی علیه السلام دارند و بر همان حجتی که به ایشان رسیده معتقدند، به یقین  مومن خواهند مرد و اگر خبر از آن جناب نیز ندارند حکم حکم دین سابقتر است و همچنین تا اول ادیان و شرایع.

و اگر اهل شبهه بگویند که هیچ دینی را نشنیده ‏اند، گوییم که بر فرض صدق قول که نشنیده باشند، حکم فطرت را بر ایشان جاری می‏کنیم پس ایشان بر فطرت خود هستند چنانکه می‏فرماید  فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اَللّٰهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنّٰاسَ عَلَیْهٰا و میفرماید کٰانَ اَلنّٰاسُ أُمَّهً وٰاحِدَهً فَبَعَثَ اَللّٰهُ اَلنَّبِیِّینَ…  یعنی مردم بر فطرت بودند بعد خدا پیغمبران را فرستاد، و در این صورت که هیچ نشنیده باشند، آن قوم داخل مستضعفین بوده و حکم ضعف بر ایشان جاری می‏شود تا وقتی که حجت بر ایشان قائم شود و اگر در این اثنا مردند در قیامت به آتش فلق آزمایش خواهند شد و آن وقت کافر از مومن جدا میشود چراکه پیغمبر صلی الله علیه و آله در تمامی عوالم و بر کافه خلق رسول است، هرچه حالا شد حالا هرچه نشد در برزخ هرچه نشد در قیامت بالاخره به تمام خلق خواهد رساند چنانکه پیش از این در عالم ذر علی السویه به همه رسانده بود.

و این امر از عجز پیامبر صلی الله علیه و آله و نقص دعوت او نیست بلکه قابلیت های مردم متفاوت است و به حسب اعراضی که در این عالم گرفته اند دیرتر خواهند شنید، مانند آنکه خطیب بر بالای منبر خطبه میخواند و هر کس که نزدیک تر به منبر باشد زودتر میشنود و آنکس که دورتر است دیرتر و آنکس که حاظر نیست یا کر است نمیشنود.

آنچه عرض شد بنابر قول قائلین است که میگویند آثار اسلام یا شرایع قبل به قومی نرسیده و خداوند از عهد آدم تا حال ایشان را معطل گذارده اما ما این ادعا را بطور کلی قبول نداریم چرا که خداوند میفرماید وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاّٰ خَلاٰ فِیهٰا نَذِیرٌ  یعنی هیچ امتی نیست مگر اینکه در آن انذار کننده ای بوده، حال ما تصدیق خدای خالق را کنیم یا تصدیق تاریخ نگارانی که اِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ اَلظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ یَخْرُصُونَ.

حال برفرض رفته اند و با چنین قومی به درستی تفهیم و تفاهم کرده و یکی یا ده نفر ایشان از وجود انبیاء خبر نداشته، آیا دلیل بر این است که تمام اهل آن دیار خبر ندارند؟

و همچنین ملت های متمدن ما از گذشته خود خبری یقینی ندارند، فی المثل تا صد سال پیش در ایران هیچکس نه کوروشی میشناخت نه سلسله های پادشاهی عهد قدیم را، حال از چنین قومی که تمدن و اسباب ضبط تاریخ نداشته اند چه انتظار است که همه بر تاریخ خود واقف باشند که آیا از زمان آدم علیه السلام پیامبری بین ایشان بوده یا نبوده. و بر فرض اگر بین خود ایشان نیز پیامبری نبود، چه استبعادی است که پیغمبر یا ائمه علیهم السلام که صاحب طی‌الارضند به سرزمین ایشان رفته و اهل آنجا را دعوت نموده اند.

بنابراین چگونه آیات قرآن و اخبار ائمه علیهم السلام را که با معجزات باهر ثابت شده و تورات و انجیل و زبور هم تصدیق می‏کنند همه را بگذاریم یا تأویل کنیم و چنین اقوالی را تصدیق نماییم که سراسر وهم و مظنه است.

و از جمله شبهات این چنینی که بر بعثت خاتم المرسلین صلی الله علیه و آله وارد میکنند پیرامون شق القمر است، و چنین میگویند که اگر حقیقت داشت چرا در تواریخ ما ذکری از آن نیست.

مرحوم کرمانی اعلی الله مقامه در پاسخ این شبهه میفرمایند:

خدا می‏داند که جاهلند آنها که شبهه می‏کنند و آنها که در ذهنشان شبهه می‏شود آیا نمی‏دانند که این زمین کروی است و آیا نمی‏دانند که شب جایی روز جایی است و صبح جایی شام جایی و ماه در همه زمین در یک آن پیدا نیست در یکجا طالع است در یکجا غارب و در یکجا فوق الرأس و یکجا تحت القدم و همه‏ جای عالم هوا صاف نباشد یکجا ابر است و یکجا هوا صاف پس چگونه آدم عاقل این مطلب را انکار کند و حال آنکه مشاهده می‏بیند که اوضاع عالم چنین است پس بسا آنکه در بلاد آن منکرین وقت نصف‌شب بوده و همه خواب بوده ‏اند یا آنکه هوا ابر بوده و هیچ کوکب پیدا نبوده یا در وقتی بوده که طوفانی و اختلافی در هوا بوده پس چگونه انکار می‏کنند این را وانگهی که پیشینیان ایشان که معصوم نبوده ‏اند که خطا نکنند و هیچ امر را فروگذاشت نکنند و همه‌چیز را بنویسند پس بسا آنکه ننوشته ‏اند یا ندیده‏ اند و ملتفت نشده ‏اند حال آیا می‏شود که با وجود این احوال نص قرآن و اجماع مسلمین و تواتر میان ایشان را کسی ترک کند به این شبهه که یک کافری یا فاسقی از راه نادرستی و تخریب دین خدا حرفی در میان مسلمانان بیندازد که ایشان را به شبهه اندازد آیا هیچ‏کس جمیع تواریخ و اخبار ایران را می‏داند؟

نه چنین است و نمی‏داند و بسا خبری که در تاریخی نیست و در تاریخی هست حال این یک‌نفر فرنگی که می‏آید و چنین حرفی می‏زند اولا که کجا جمیع تواریخ فرنگیان را دیده و خوانده باشد بلکه البته نخوانده است و بر فرض خواندن چه واجب که در آن بلد که آن تاریخ نوشته شده است شق‌القمر آشکار شده باشد و دیده باشند وانگهی که قبل از اینها دولت ایشان این نظم را نداشته و این‏طور اصرار در روزنامه و ضبط البته نداشته‏اند و امر روز به روز شدت کرده تا به این ضبط رسیده‏اند پس دلالت نکرد نبودن این امر در تاریخ ایشان بر نبودن این امر اصلا.

در ادامه میفرمایند:

اگر در این فصل به عبرت نظری گمارید ان‌شاءالله رفع شبهه ‏ها می‏شود و اگر قدر این کتاب را بدانی به حقیقت یقین برمی‏خوری، یکی از رفقا می‏گفت که نقص این کتاب تو آنست که آن را «ارشاد العوام» نام گذاردی و اگر علتش را می‏دانست این خیال را هم نمی‏کرد زیرا که ما جمیع کسانی را که به حقیقت حکمت فایز نشده ‏اند عوام می‏دانیم ای بسا ملا که عامی است چرا که اگر عربی دانستن کسی را عالم می‏کرد و از عوامی بیرون می‏ آورد بایستی قاطرچی های عرب همه علما باشند، حاشا علم نوری است که خدا در دل هرکس که دوست می‏دارد می‏ اندازد و همین‏قدر هم در رفع این شبهه ها و سایر شبهه ‏ها که از قبیل نقلها باشد کافی است.

منصف

منصف

یک دوستار آل محمد علیهم السلام که سعی بر نگاه منصفانه دارد

۲ دیدگاه‌

  1. Avatar پیوند گفت:

    سلام و عرض ادب
    بعد از فرمایش این بزرگواران عرض میشود که در کشورهای جهان سوم خصوصا کشورهای مسلمان و ایران بیشتر افراد کاسه داغ تر از آش هستند و می خواهند از قافله مخالفین با دین خدا که پیشروان آن بعض افراد بظاهر تحصیلکرده و روشن فکر هستند عقب نیافتند چراکه مثلا اگر کسی در خصوص زندگی سکنه امریکا قبل از کریستف کلمب مطالعه کرده باشد یا حداقل چند فیلم دیده باشد متوجه می شود که خود آن بیچارگان چنین ادعایی ندارند که اشخاصی برتر از افراد عادی در میان پیشینیانشان زندگی نکرده باشند….
    خود من دو دوست سرخپوست در اهواز دارم بنام دیوید و رافائل که ملیت برزیلی داشته و مربی بدنسازی در باشگاه های ورزشی خوزستان هستند و آنها میگویند مثلا عقاب بزرگ که بزرگ فلان قبیله است دانسته هایی دارد که محال است تا زمان کشف امریکا از طریق آزمایش و سعی و خطا بدست آمده باشد مثل اطلاعاتی خاص در طب و جراحی بدن انسان و علم قضاوت و علم ریخته گری و علم نجوم و صحبت از اتفاقات سماوی که در زمانهای خیلی دور واقع شده و پیش بینی آینده و علم گیاهشناسی و آشنا بودن به خواص و ساخت انواع داروهای لازم از آنها و بسیاری موارد دیگر… حال اگر این علوم نقلی نباشد، عقاب بزرگ در کدام آزمایشگاه قبل از ورود کریستف کلمب به آن رسیده است؟
    مانند آن کسانی که این روزها دیده میشود در فضاهای مجازی جهالت و شقاوت را به جایی رسانده اند که به ساحت مقدس حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه جسارت می کنند و ابراز میدارند که اسلام فقط با زور شمشیر به ایرانیان تحمیل شده و ادعا میکنند تشیع مطلبی است که بعد از تثبیت صفویه بوجود آمده است!!!
    اما باید به آنها گفت ای کسانی که منتهای سواد شما به کپی و پیست کردن مطالب در فضای مجازی ختم میشود اگر در ایام محرم به استان کهکیلویه و بویر احمد در صعب العبورترین مناطق کوهستانی زاگرس که هنوز در کمترین امکانات با شرایط اولیه زندگی و زیست میکنند بیایید می بینید که به سبک سوگ سیاوش که اصیل ترین عزاداری در شاهنامه است بدون کلام و متن در مصائب سید الشهداء (ع) شیون و زاری می کنند.
    حال در سال ۲۰۱۸ که وضعیت زندگی این افراد اینگونه است باید پرسید که صفویه در ۵۰۰ سال پیش کجا بوده اند که در این مناطق عزاداری سید الشهداء (ع) را باب کنند؟!
    بهتر است کمی مطالعه خود را بیشتر کرده و کاسه داغ تر از آش نباشیم و حداقل برای وجود خودمان دلسوز باشیم و بدانیم که دین و مذهب مثل رفتن به چهارشنبه سوری و سیزده بدر نیست که هیچگونه تفکر و مطالعه ای لازم نداشته باشد.
    از طولانی شدن متن عذرخواهی میکنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × 2 =

وبسایت مکارم الابرار تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد