اسرار صیام – قسمت سوم: چرا روزه میگیریم؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه
دانلود مقاله به صورت PDF

از جمله مواضع جوانان روشنفکر امروزی در برابر دین، سوال از چرایی عمل به شرایع است که در این خصوص پاسخ های متفاوتی از سوی دینداران دریافت میکنند که عمدتاً مورد ردّ و استهزاء قرار میگیرد.

به هر حال بحث ما در این ماه مبارک، پیرامون روزه گرفتن است که در این قسمت چرایی آن را از احادیث اهل بیت علیهم السلام و فرمایشات حکمای الهی بررسی میکنیم.

اما پیش از ورود به مطلب لازم است نکاتی را عرض کنم:

۱-  باید دانست، هیچ یک از فوائدی که برای احکام فرموده اند یا تجربه کرده ایم، علت وجوب شرعی آن نیست چون که اولاً علل اوامر خداوند بی شمار است و بنا نیست که جمیع عقول، حسن یا قبح یا نفع یا ضرر هر مطلب جزئی را بفهمند و اگر بنا را بر این بگذارند و هر حکمی از احکام شارع را که علتش را فهمیدند قبول نمایند و هر یک را نفهمیدند منکر شوند، دیگر چیزی از اسلام باقی نخواهد ماند زیرا قطعی است که تنها بسیار کمی از علل بعضی از احکام را میدانیم و فرضا یکی دو علت از علل روزه را فهمیدیم و قبول کردیم علت نماز را که نفهمیدیم چه میکنیم ؟ علت نماز را هم بطور کلی دانستیم علت بعضی از احکام آن را که ندانستیم چه میکنیم ؟ وقتی که ندانستیم نماز ظهر چرا چهار رکعت است و نماز مغرب چرا سه رکعت، رکوع چرا یک مرتبه است سجود چرا دو مرتبه، در نماز ظهر چرا اخفات میشود و در نماز مغرب جهر میشود و هکذا… آن وقت چه میکنیم؟ با اینکه هر یک از این جزئیات هم هزاران حکمت و جهت دارد که بعضا حکما و علما فرموده اند.

و ثانیاً ممکن است همان اندک فوائدی که فهمیده ایم نسبت به هر مکلفی متفاوت باشد. مثلا فرموده اند “روزه برای  آن است که اغنیاء حال فقرا را درک کنند” حال اگر این را علت وجوب روزه بپنداریم، برای فقرا شبهه خواهد شد که پس ما چرا روزه بگیریم؟

بنابرابن در کلیه اوامر و نواهی شارع صلوات الله علیه، ما باید صرفا تابع بوده و اطاعت نماییم و علل و محسنات یک امری یا مضرات یک نهی شرعی اعم از آنچه در روایات تصریح شده یا خود فکر کرده‌ایم و به تجربه رسانده‌ایم، دلیل وجوب یا حرمت یا صحت یا فساد و غیر ذلک نگیریم و اصلا قاعده و دستور شارع این نیست که از پی علت و نفع یا ضرر بگردند و آن علل را دلیل حلیت یا وجوب قرار دهند. (مانند آنکه شخصی گفته بود احکام طهارت را پیامبر (ص) برای اعراب جاهلیت بیان فرموده و نتیجه گرفته بود “در این زمان که همه بهداشت عمومی را دارند، نیازی به غسل و وضو و امثال آن نیست  😕  ”

۲-  باید دانست، که اوامر شارع مقدس هر یک هزاران حکمت و علت دارد که هنوز بهزار یکش برنخورده‌ایم و آنچه نهی فرموده هزاران جهت فساد دارد که هنوز هزار یکش را در نیافته ایم و خدا و پیغمبر و ائمه اطهار صلوات الله علیهم بسیار دوست داشته‌اند  کسانی را که فرمایش ایشان را می شنوند و تعقل میکنند و ظاهر و باطن و علت و منفعت یا ضرر ترک آن را میفهمند و البته تفاضل علما هم بدانستن همان علل و حکمتها است چنانکه هر کس بیشتر دانسته و تعقل نموده البته شأن بالاتری دارد، اگر نه عموم علما در دانستن احکام فقهی مساویند و در بسیاری از مسائل با عوام هم مشترک می باشند.

۳-  باید دانست که برای هر جوان مسلمان، واجب آن است که پیش از تعمق در جزئیات، در اول امور کلی را در نظر بگیرد و از پی دلیل آن بگردد و  هرگاه کلی را درست کردند، حل جزئیات آسان خواهد شد.

پس ابتدا در توحید خداوند تحقیق کرده و نفهمیده موحد نباشند و اگر وجود خدای یگانه محیط و عالم و قادری را فهمیدند و قبول کردند، به ملازمه میفهمند که چنین خدائی البته حجتی و پیغمبری که خلق او را از رضا و غضب او خبر بدهد قرار میدهد و آن پیغمبر را هم عالم بخیر و شر قرار میدهد تا آنچه میفرماید موافق صلاح و حکمت باشد و میفهمد که آن پیغمبر یا امام که واقعا از جانب خدا باشد میتواند احکام خود را طوری ابلاغ کند که قطع و یقین از آنها حاصل بشود و محتاج بظن و تخمین و احتمال هم نباشیم، و در آخر هم باید گویندگان شرع را بشناسد و با عقل خود حقیت و صدق آنها را بداند و بفهمد.

پس از کسب معارف کلیه و شناخت شارع، بایست ابتداءً امر و نهی او را گرفته و عمل نماییم تا عمر خود را نباخته باشیم و در ضمن آن پی جویی از علتها و حکمتهای آنچه او فرموده است بکنیم که برای این کار هم باز بهترین راه همان است که از فرمایشات خود او چیزی بفهمیم نه از افکار آلوده خودمان.

حال اگر مراحل دینداری را چنین طی نکرده باشیم و خدا و پیغمبری را نشناخته و مفترض الطاعه ندانیم، فرضاً علت یک حکمی را هم فهمیده باشیم، چون بصاحبش معتقد نشده‌ ایم از پی عمل نخواهیم رفت و فایده ای بحال دنیا و آخرت نخواهد بخشید.

خلاصه آنکه دامنه این سخن دراز است و در این مقام قصدم بیش از اشارهٔ نبود و خواستم صحبتی با جوان جاهلی مانند خودم کرده باشم و از اهل علم عذرخواهم.

 

اما آنچه از علل صیام در اخبار آل‌محمد علیهم السلام وارد شده بسیار است که بعضاً بطور صراحت بوده و بخشی نیاز به تعمق بیشتری دارد که برخی از آن را ذکر میکنم:

۱- عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ عِلَّهِ الصِّیَامِ فَقَالَ إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ الصِّیَامَ لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْغَنِیَّ لَمْ یَکُنْ لِیَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ فَیَرْحَمَ الْفَقِیرَ لِأَنَّ الْغَنِیَّ کُلَّمَا أَرَادَ شَیْئاً قَدَرَ عَلَیْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُسَوِّیَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ أَنْ یُذِیقَ الْغَنِیَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ لِیَرِقَّ عَلَى الضَّعِیفِ وَ یَرْحَمَ الْجَائِعَ.

یعنی: هشام بن حکم از حضرت صادق علیه السلام سؤال نمود از علت صیام، حضرت فرمود: فرض فرموده خداوند صیام را تا اینکه غنی و فقیر مساوی شوند پس غنی الم جوع را بفهمد پس رحم کند بر فقیر و چون اغنیاء هر چه بخواهند ممکنشان است، از حال فقراء خبر ندارند پس خداوند خواست آنها هم گاهی گرسنه شوند و از حال فقراء مطلع شوند پس ترحم بر آنها نمایند.

جهت توضیح بیشتر به اجمال عرض میکنم که حکمت خداوند در انتظام ملک چنین اقتضاء نمود که بعضی از مردم ثروتمند باشند و بعضی فقیر و اگر غیر از این میبود نظام ملک مختل میشد.

پس به واسطه وسعتی که به ثروت مندان داد، به اقسام مختلف رزق فقراء را بر دست آنها جاری فرمود و اغنیاء هم چون در هیچ امری محتاج بایشان نبودند اکثراً فقرا را فراموش می‌نمودند و همچنین صفات رذیله ای مانند بخل و لئامت و حرص، مانع از آن بود که محض امر خداوند و بجهت حفظ هم نوع، روزی فقرا را متکفل شوند و ترحمی نمایند.

لذا خداوند امر فرمود که روزه بگیرند و تلخی گرسنگی را متذکر شوند تا اینکه بفهمند به اهل فقر و مسکنت در دنیا چه میرسد و حقوق ایشان را که خداوند امر فرموده اداء نمایند.

۲- کَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ فِیمَا کَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ عِلَّهُ الصَّوْمِ لِعِرْفَانِ مَسِّ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ لِیَکُونَ ذَلِیلًا مُسْتَکِیناً مَأْجُوراً مُحْتَسِباً صَابِراً وَ یَکُونَ ذَلِکَ دَلِیلًا لَهُ عَلَى شَدَائِدِ الْآخِرَهِ مَعَ مَا فِیهِ مِنَ الِانْکِسَارِ لَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَاعِظاً لَهُ فِی الْعَاجِلِ دَلِیلًا عَلَى الْآجِلِ لِیَعْلَمَ شِدَّهَ مَبْلَغِ ذَلِکَ مِنْ أَهْلِ الْفَقْرِ وَ الْمَسْکَنَهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ.

یعنی: حضرت امام رضا علیه السلام در مرقومه ای به محمد بن سنان، فرموده‌اند: علت صوم آگاهی یافتن از گرسنگی و تشنگی است تا اینکه بنده ذلیل و آرام و مأجور و شکیبا گردد تا اینکه دلیلی باشد بر سختی های آخرت با آنچه در آن است از انکسار از شهوات و (روزه) واعظ او است در دنیا و دلیل بر آخرت تا این که بداند سختی گرسنگی را از اهل فقر و مسکنت در دنیا و آخرت.

در این حدیث شریف، علاوه بر علت فوق، علل دیگری میفرمایند که در دو توضیح کوتاه و بلند لازم است شرح داده شود.

بنده در حال گرسنگی و تشنگی، حیوانیت او ضعف پیدا می‌کند، و کبر و استعلا و تفاخر از او دور شده و با ذلتی که در خود مشاهده می کند، خود را فقیر و محتاج دیده و متذکر سختی های آخرت می‌شود و همچنین برای محبین اهل بیت علیهم السلام تذکری بر مصیبات سید الشهدا علیه السلام است.

همچنین شهواتی که به معاصی داشته تمام میگردد چرا که همه آنها از غلبه حیوانیت است که اکنون ضعیف شده و همچنین عادات و طبایعش متروک گشته و انسانیت بر او غالب می‌شود و در آخر از اینکه صابر بر آثار جوع و عطش و حفظ خود از معاصی بوده، مستوجب ثواب می گردد.

 جهت تعمق بیشتر عرض میکنم که حکمت خداوند چنان قرار گرفته که هر چیزی از مثل خود قوت یافته و از ضد خود ضعیف شود، چنانکه آتش از آتش قوت گرفته و آب موجب تضعیف آن است.

بنابراین در عالم اصغر که انسان باشد، نباتیت و حیوانیت ما از مواد جسمانی متغذی شده و انسانیت ما به مواد نفسانی که ذکر و علم و حلم و امثال آن است تقویت می یابد و اضداد هر رتبه موجب ضعف آن خواهد شد.

پس در می یابیم که خوردن و آشامیدن، حیوانیت و نباتیت انسان را قوی کرده و انسانیتش را تضعیف می کند چرا که اینها مخالف با انسانیت است، چنانکه میبینیم انسانیت ظاهره هم از برای انسان کامل نمیشود مگر به کم خوردن و کم آشامیدن و کم خوابیدن، و مراد از انسانیت ظاهره این است که شخص صاحب هوش و فراست و ادب باشد و دارای کمال و هنری شود و اخلاق پسندیده داشته باشد که بتوان با او معاشر شد و کسل و پژمرده نباشد و بدن او سالم باشد و حواس او معتدل باشد، و این مطلبی آشکار است که محتاج به بسط دادن زیاد نیست.

حال چون رسول خدا صلی الله علیه و آله طالب انسانیت از امت خود بود، ملاحظه فرمود که این امت بخوردن و خوابیدن انسان نمی‌شوند و لازم است که برای آنها ریاضتی جهت تضعیف حیوانیت و نباتیت قرار دهد و بدین جهت  در شرع خود امر بتقلیل غذا و آب و خواب نموده تا رطوبات بدن ایشان خشک شده و اخلاط ایشان پاکیزه گردد و بدین واسطه شعور ایشان فزونی یابد و همچنین از جهت اینکه تقویت هر چیزی بمثل خود است امر بتحصیل علم و مداومت بر فکر و ذکر و طاعات که همه اینها از صفات انسانیت است فرمود.

اما از آن جهت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حکمت و رحمت خود رعایت تمام امت را میفرماید، الزام خود را به فراخور افراد، متفاوت قرار داد چنانکه حکم زن و مرد و کودک و بزرگسال و شرایط مختلفه مانند سفر و حضر و صحت و سلامت و امثال آن، متفاوت است.

پس از همین جهت برای مؤمنین پرهیزگار چنان فرمود که همیشه اوقات مشغول این ریاضت باشند، یعنی غذا نخورند مگر بقدر استمساک وجود و بقاء حیوانیت همان قدر که عبادت خداوند نمایند و نخوابند مگر بقدر احتیاج بدن و در سحرها بیدار باشند و اصلاح نفس خود را نمایند و خود را از غالب اسباب عیش که سبب اشتغال نفس است بغیر خداوند ممنوع دارند و همه اینها در واقع صیامی است دائمی که مؤمن همیشه به آن صائم است.

و از همین باب برای ایشان روزه های مستحبی قرار داد و در هر ماه سنت فرمود که ایامی چند را روزه باشند و خود آن بزرگوار اکثر روز ها روزه بودند و اوقاتی هم که صائم نبودند غذا را آنقدر تقلیل می فرمودند که گاهی از گرسنگی سنگ بر شکم مبارک می بستند و همچنین ریاضات حضرت امیر و سایر ائمه علیهم السلام، از همه انبیا و اولیاء سخت‌تر بوده و شرحش در کتب اخبار بسیار است.

اما به جهت اینکه عموم مسلمین در چنان درجه ای از عبودیت نیستند که با میل خود در پی اصلاح نفس باشند و همچنین ابتداءً طاقات کمی دارند، لذا برای عموم وقت محدودی معین فرمود تا اینکه همه مکلفین قهراً و بطور وجوب این ریاضت را هرچند محدود کشیده باشند و فی الجمله استعداد قبول فیوض را پیدا کنند، چرا که مردم جز با ریاضت، از حضیض جمادیت و نباتیت و حیوانیت به اوج انسانیت بالا نخواهند رفت و این مطلب برای تمام طالبین قوای انسانی ثابت شده و در تمامی ادیان و مذاهب مانند جوکیان هند و متصوفه و امثال ایشان شاهدیم، منتهی ایشان به علت قلت علم و جهالت بسیار، ریاضات ناصحیحی میکشند و از حد اعتدال خارج میشوند و به این واسطه مبتلا به ارواح جنیه خبیثه میگردند و البته در کنار مضرات بی شمار، خوارق عاداتی هم از ایشان سر میزند و به اموری پنهانی آگاهی می یابند.

اما پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله، در شرع خود ریاضت معتدلی مقرر فرمود تا با تعدیل ابدان، نفوس امت تربیت یافته و انسان شوند، و آن ریاضت عالیه را “صیام” نام گذاری فرمود.

منصف

منصف

یک دوستار آل محمد علیهم السلام که سعی بر نگاه منصفانه دارد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک + 2 =

وبسایت مکارم الابرار تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد