شرح دعای رجبیه – قسمت پنجم

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه
دانلود مقاله به صورت PDF

امام عصر عجل الله تعالی فرجه، در ادامه میفرمایند: وَ أَرْکَاناً لِتَوْحِیدِکَ وَ آیَاتِکَ وَ مَقَامَاتِکَ الَّتِی لاَ تَعْطِیلَ لَهَا فِی کُلِّ مَکَانٍ.

 

هر چیزی ارکانی دارد که تنها با وجود آنها برپاست و ماهیتش به آن اجزاء وابسته است. و از آن جمله توحید خداوند میباشد که بر چهار رکن استوار بوده و با شناخت و اقرار این چهار، توحید هر شخص کامل میگردد.

از یک نگاه چهار رکن توحید عبارت است از:

۱- توحید ذات: یعنی خداوند را در ذاتش یگانه بدانیم و این توحید به نفی صفات از ذات محقق میگردد، چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند کَمَالُ تَوْحِیدِهِ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْه‏.

۲- توحید صفات: یعنی خداوند را در صفاتش واحدی بدانیم که شبیه ندارد و آن مقام لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ است.

۳- توحید افعال: یعنی خداوند در مشیت خود واحد بوده و پروردگاری است که شریکی ندارد چنانکه میفرماید اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِنْ شُرَکٰائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذٰلِکُمْ مِنْ شَیْءٍ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ.

۴- توحید عبادت: یعنی تنها خداوند را باید عبادت کنیم چنانکه میفرماید قُلْ یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلاٰ أَعْبُدُ اَلَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ وَ لٰکِنْ أَعْبُدُ اَللّٰهَ اَلَّذِی یَتَوَفّٰاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً وَ لاٰ تَکُونَنَّ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ.

اکنون به جهت توحید کردن خداوند در این چهار رکن، لازم است او را بشناسیم چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند أَوَّلُ الدِّیَانَهِ بِهِ مَعْرِفَتُهُ، یعنی اول دینداری و خداپرستی شناخت اوست، اما شناخت خود او ممکن نیست زیرا هیچ مشعری از مشعرهای خلق به درک خداوند فایز نمیگردد چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند کل ما میزتموه باوهامکم فى ادق معانیه فهو مخلوق مثلکم مردود إلیکم ‏یعنی آنچه را که شما تمیز بدهید به فهم هایتان به آن نازکتر فهم خود آن مخلوقی است مثل شما بر می‏گردد بسوی شما، و همچنین در مناجات العارفین میخوانیم وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِیقاً إِلَى مَعْرِفَتِکَ إِلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِک‏ یعنی برای خلق راهی برای شناخت خود قرار ندادی مگر به عجز از شناختت.  

با این حال از ما معرفت خداوند و توحید او خواسته شده و حتی میبینیم که از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ حِینَ عَبَدْتَهُ، یعنی آیا پروردگارت را حین عبادت دیده ای، حضرت میفرمایند وَیْلَکَ مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه‏ یعنی وای بر تو، من خدایی که نبینم را عبادت نمیکنم، در حالی که خداوند میفرماید لاٰ تُدْرِکُهُ اَلْأَبْصٰارُ.

پس عرض میکنم که خداوند خلق را تکلیف به امر محال نمیفرماید و از این جهت به آل محمد علیهم السلام ظاهر شده و ایشان را ارکان توحید خود قرار داده تا هر کس ایشان را شناخت خداوند را شناخته باشد چنانکه در زیارتشان میخوانیم مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّه وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّه‏ یعنی هر کس ایشان را شناخت پس همانا خدا را شناخته و کسی که جاهل به ایشان باشد و ایشان را نشناسد خدا را نشناخته و میخوانیم‏  السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَهِ اللَّه.  پس معرفت ایشان به مقام بیان توحید ذات است و به مقام معانی توحید صفات است و به مقام ابوابیت توحید افعال است و به مقام امامت توحید عبادت است و طریق دیگری برای شناخت و توحید خداوند نیست مگر از ایشان و احادیث بسیاری دالّ بر این موضوع است.

و اما به معنایی دیگر، چهار رکنی که توحید خداوند بر آن برپاست، عبارت است از شناخت خداوند و پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و اوصیاء او (ائمه طاهرین علیهم السلام) و شیعه ایشان، چنانکه روایت شده و محصلش این است أنّ أرکان التوحید أربعه، التوحید الحق، والقائم به، والحافظ له والتابع فیه؛ والقائم به هو رسول اللَّه ص، والحافظ له هو هم علیهم السلام، والتابع فیه هو شیعتهم الذین هم أشعّتهم علیهم السلام و همچنین روایت حضرت عسگری (ع) از حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام به طبیب یونانی: بعد ما قال الطبیب ان کفرت بعد ما رأیت فقد بالغت فی العناد و تناهیت فی التعرض للهلاک اشهد انک من خاصه الله صادق فی جمیع اقاویلک فامرنی بما تشاء اطعک قال علی علیه السلام آمرک ان تفرد الله بالوحدانیه و تشهد له بالجود و الحکمه و تنزهه عن العبث و الفساد و عن ظلم الاماء و العباد و تشهد ان محمدا الذی انا وصیه سید الانام و افضل بریته فی دارالسلام و تشهد ان علیا الذی اراک ما اراک و اولاک من النعم ما اولاک خیر خلق الله بعد محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و احق خلق الله بمقام محمد بعده و بالقیام بشرایعه و احکامه و تشهد ان اولیاءه اولیاؤ الله و ان اعدائه اعداؤ الله و ان المؤمنین المشارکین لک فیما کلفتک المساعدین لک علی ما به امرتک خیره امه محمد صلی الله علیه و آله و صفوه شیعه علی علیه السلام یعنی بعد از آنکه طبیب گفت اگر کافر شوم بعد از آنچه دیدم پس بتحقیق مبالغه در عناد کرده‌ام و بمنتهی درجه متعرض هلاک شده‌ام شهادت میدهم که تو از خاصان خداوندی و راستگوئی در جمیع سخنانت پس امر بفرما مرا بآنچه میخواهی اطاعت میکنم تو را، فرمود علی علیه السلام امر میکنم تو را که تفرید کنی خدا را بوحدانیت و شهادت بدهی برای او به جود و حکمت و منزه بدانی او را از عبث و فساد و از ظلم کنیزان و بندگان ، و شهادت دهی که محمدی که من وصی او هستم سید خلق و افضل آنها است در دار السلام و شهادت بدهی باینکه آن علی که نشان داد بتو آنچه نشان داد و انعام کرد بتو آنچه انعام کرد بهترین خلق خدا است بعد از محمد رسول خدا و احق خلق خدا است بمقام محمد بعد از او و بقیام بشرایع و احکام او ، و شهادت بدهی که اولیاء او اولیاء خدایند و اینکه دشمنان او دشمنان خدایند و اینکه مؤمنینی که شریک تو هستند در آنچه تکلیف بتو کردم و مساعد تو هستند بر آنچه تو را بآن امر کردم برگزیدگان امت محمدند صلی الله علیه و آله و صفوه شیعیان علی علیه السلام هستند.

حال در این نگاه نیز، ائمه علیهم السلام جمیع ارکانند، چرا که ایشان بنفسه ظهور نور خداوند بوده و حکایت او را میکنند، و هر کدام ایضاً حکایت نبوت را میکنند چرا که تمامی چهارده نفس مقدس یک نور و یک حقیقتند و همچنین شیعیان ایشان شعاع و نور ایشانند و مشخصاً منیر اصل و منشأ انوار خود میباشد.

بنابراین جمیع ارکان چهارگانه برای ائمه صلوات الله علیهم ثابت است و ایشانند جمیع اصول و شروط توحید، که شریک قرار دادن برای ایشان کفر و شرک به خداوند است، چنانکه امام صادق علیه السلام در معنی آیه شریفه لاٰ تَتَّخِذُوا إِلٰهَیْنِ اِثْنَیْنِ إِنَّمٰا هُوَ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ میفرمایند یَعْنِی بِذَلِکَ وَ لَا تَتَّخِذُوا إِمَامَیْنِ إِنَّمَا هُوَ إِمَامٌ وَاحِد و رسول الله صلی الله علیه و آله پیرامون ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند مَنْ تَرَکَ وَلَایَتَهُ کَانَ ضَالًّا مُضِلًّا وَ مَنْ جَحَدَ وَلَایَتَهُ کَانَ مُشْرِکا یعنی هرکس ولایت او را رها نماید گمراه و گمراه کننده است و هر کس ولایت او را انکار کند مشرک است.

و اما فقره و آیاتک و مقاماتک، میتواند عطف به ابتدای دعا باشد به اینطور که اسئلک بمعانی جمیع ما یدعوکو اسئلک بآیاتک و مقاماتک یا اینکه عطف به معادن باشد، به این صورت که جعلتهم معادن کلماتک… و آیاتک و مقاماتک و چنین معنی کنیم که قرار دادی ایشان را معادن آیات و کلماتت که اشاره به علت مادی بودن ایشان خواهد داشت چنانکه گذشت.

و آیه به معنی علامت و نشانه، مفرد آیات است که برای مشخص کردن مرز دو چیز و یا جهت استدلال و هدایت به سوی چیزی بکار میرود و از این جهت هنگامی که سخن از آیات خداوند میکنیم، بمعنای عام، مراد جمیع ملک و تمامی حالات آن است چرا که هر مخلوقی دلالت بر خالق داشته و هر حرکتی دلیل بر محرکی است.

اما هنگامی که عموم خلایق را آیه پنداشته و استدلال بر خداوند کنیم، تنها بر صفتی از صفات او مطلع میشویم نه خود او. مثلا از وجود مخلوقات صفت خالقیت خداوند را در میابیم و از احیاء و اموات ایشان به محیی و ممیت پی برده و از نظم ملک، علم و حکمت او را میفهمیم، مانند آنکه از بِنا تنها همینقدر درمیابیم که شخصی عالم به بنّایی آن را ساخته و دیگر شناختی از خود بنّا حاصل نمیگردد، یا اینکه وقتی به آهن سرخ شده نگاه کنیم فقط به حرارت و سرخی آتش پی میبریم نه به خود آتش.

بنابراین جهت معرفت به خود خداوند بایست آیات حقیقی و عظمٰیِ خداوند را مد نظر قرار دهیم که به تمام وجود نمایانگر او باشند چنانکه شعله نمایانگر آتش است و ایشانند آل محمد علیهم السلام چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند مَا لِلَّهِ آیَهٌ أَکْبَرُ مِنِّی یعنی نیست برای خداوند آیه و نشانه ای بزرگتر از من‏‏ و امام باقر علیه السلام در آیه کَذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا کُلِّهٰا فرمودند یَعْنِی الْأَوْصِیَاءَ کُلَّهُم‏ و امام صادق علیه السلام در معنی آیه شریفه کَذٰلِکَ أَتَتْکَ آیٰاتُنٰا و آیه لَمْ یُؤْمِنْ بِآیٰاتِ رَبِّهِ میفرمایند الْآیَات الْأَئِمَّه علیهم السلام و همچنین پیرامون آیه  یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیٰاتِ رَبِّکَ میفرمایند یَعنِی یَوْمَ خُرُوجِ الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ مِنَّا و در تفسیر آیه وَ مٰا تُغْنِی اَلْآیٰاتُ وَ اَلنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لاٰ یُؤْمِنُونَ میفرمایند الْآیَاتُ هُمُ الْأَئِمَّهُ، وَ النُّذُرُ هُمُ الْأَنْبِیَاءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِین‏.

و از این قبیل احادیث بسیار است مبنی بر اینکه ائمه علیهم السلام آیاتی میباشند که حقیقتاً به تمام خود دلالت بر خداوند میکنند و برای شناخت خداوند راهی بجز ایشان نیست چنانکه در زیارت جامعه کبیره میخوانیم مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم‏‏، یعنی هرکس اراده خدا کرده ابتدا به شما می‏کند و هرکس بخواهد توحید خدا کند باید از شما قبول کند و هرکس قصد خدا کند باید رو به شما کند.

نکته دیگر اینکه این آیات عظمی نمایانگر ذات ظاهره خداوند هستند که حقیقت محمدیه (ص) باشد نه ذات غیب الغیوب، چنانکه امام رضا علیه السلام در معنی آیه وَ عَلاماتٍ‏ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ‏ میفرمایند النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْعَلَامَاتُ هُمُ الْأَئِمَّهُ علیهم السلام، اما آیت ذات غیبیه خداوند تنها ذات ظاهره و حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله است چرا که تنها کاملی مطلق میتواند دلالت بر خداوند کامل مطلق داشته باشد و تنها ذات میتواند دلالت بر ذات نماید و این است معنی قول امیرالمؤمنین علیه السلام که میفرمایند یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَهِ مَخْلُوقَاتِه‏ یعنی ای کسی که دلالت میکند بر ذاتش (غیبی) به ذاتش (ظاهره) و منزه است از هم جنسی با مخلوقاتش.

 و اما صفات، تنها دلالت بر تنزه ذات از ایشان دارند نه بیشتر، چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند لِشَهَادَهِ کُلِّ صِفَهٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوف‏ وَ شَهَادَهِ الْمَوْصُوفِ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَهِ.

و اما مقامات جمع مقام است به معنی محل قیام، و خداوند قائم بر جمیع خلق است چنانکه میفرماید أَ فَمَنْ هُوَ قٰائِمٌ عَلىٰ کُلِّ نَفْسٍ و قیوم از اسماء اوست.

اما خداوند به جهت عدم سنخیت و ارتباط با خلق، در تمامی عوالم قائم مقامی برای خود قرار داد تا آنچه میخواست برای خلق آشکار کند به او آشکار شود، و آن قائم مقام، نفس مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله است چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند أقَامَهُ مَقَامَه فی سَائِرِ عَوالِمه فی الأَدَاءِ یعنی خداوند حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله را در تمامی عوالم خود قائم مقام خود قرار داد در اداء، یعنی به او گفته که آنچه من باید ادا کنم بسوی بندگان و بسوی مردم تو ادا کن یعنی آنچه من از توحید ذات می‏خواستم و می‏خواهم برای خلق آشکار کنم تو آشکار کن و آنچه من از توحید صفات می‏خواستم و می‏خواهم برای خلق آشکار کنم تو آشکار کن و آنچه من از توحید افعال می‏خواستم و می‏خواهم برای خلق آشکار کنم تو آشکار کن و آنچه من از توحید عبادت خود می‏خواستم و می‏خواهم برای خلق آشکار کنم تو آشکار کن و آنچه از انوار عظمت و جلال و کبریای خود و علم و قدرت و حکمت و حیات و غنای خود از صفات خود و اسماء خود می‏خواستم و می‏خواهم برای خلق آشکار کنم تو همه را آشکار کن.

باری؛ ایشان ظهور خدا هستند به ذات و صفات و افعال خود چنانکه در مطالب قبل گذشت، و آشکار کننده مراتب پنجگانه توحیدند که عبارت است از:

۱- مقام لاهوت که مقام ذات ظاهره باشد و به مقام بیان خود آن را ظاهر نمودند.

۲- مقام هویت که به مقام معانی آن را ظاهر نمودند.

۳- مقام الوهیت که به مقام ابواب آن را ظاهر نمودند.

۴- مقام احدیت که به مقام امامت آن را ظاهر نمودند.

۵- مقام واحدیت که در مقام قطبیت خود آن را ظاهر نمودند.

جهت اطلاع بیشتر از مقامات خمسه توحید به کتاب شریف فطره السلیمه و ینابیع الحکمه مراجعه فرمایید.

و اما قول امام عجل الله فرجه که میفرمایند لاَ تَعْطِیلَ لَهَا فِی کُلِّ مَکَانٍ یعنی آن آیات و مقامات در هیچ مکان غیبی و شهادی تعطیل نبوده و هیچ جایی را خالی نگذاشته اند بلکه ارکان تمام موجودات را پر کرده و در زمین ها و آسمان ها ظاهر شده اند چرا که اول ما خلق الله اند و سبقت وجودی بر جمیع موجودات دارند و این سبقت نه تنها زمانی بلکه سبقتی کلی و مطلق است چنانکه در توضیح علت مادی بودن آل محمد علیهم السلام گذشت و عرایض را در این مقام تکرار نمیکنم.

 

ادامه دارد…

منصف

منصف

یک دوستار آل محمد علیهم السلام که سعی بر نگاه منصفانه دارد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 + 14 =

وبسایت مکارم الابرار تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد