داستان ماهی و دریا قسمت چهارم
در قسمت قبل از داستان ماهی و دریا، عالم شخص کاملی را به ماهیان معرفی کرد که صورت و جلوه ای از آب بود و دیدن آب را به ملاقات با آن کامل منحصر کرد.
پس از آن که ماهی ها قصد رفتن به نزد شخص کامل را کردند، عالم تقاضا کرد تا سلامش را به او برسانند و از او بخواهند تا عالم را نیز مورد مرحمت خودش قرار داده و به وصال خویش بطلبد، الی آخر…
گر به آن درگاه، خود یابید بار ** * ** شمه ای گوئید از این مسکینِ زار
کی ملاذ و پشت این بیخانمان** * ** دستگیر جمله افتادگان
ای انیس و مونس بیمونسان ** * ** وی کس درماندگان و بیکسان
هین بگرداب بلا افتادهام** * **عقل و دین در عشقت از کف دادهام
جان من از هجر رویت شد تلف** * **امتحان تا کی نگاهی این طرف
یا بکش یا سوی کوی خویش کَش** * ** تا بکی باشم ز نور تو عمش
عمر رفت و مرگ غافل دررسد** * **رحمتی تا صبح وصلت دردمد
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل** * ** پای ما لنگ است و این ره بس طویل
جذبه شوقت اگر یاور شود** * **کوه سنگین قطع منزلها کند
گر باین محجوب روئی آوری ** * **از فروغش پردههایم بردری
با همه عصیان ز تو امید کظم** * ** در پریشانی ز تو مطلوب نظم
سوختم از آتشت آبی فشان ** * **روی تو خواهم نه نام و نه نشان
پس بگوئید از من دلسوخته ** * ** ای که نارت یک جهان افروخته
در ادامه عالم (مرحوم کرمانی اع) شخص کامل زمان خود را معرفی میکند و سوختن خود را در فراق او بازگو میکند، که انشاء الله در هفته آینده ادامه میدهیم.