شرح دعای رجبیه – قسمت سوم

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
دانلود مقاله به صورت PDF

حضرت بقیه الله عجل الله فرجه و روحی فداه، در ادامه دعای شریف میفرمایند الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ ، الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِکَ ، الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ ، الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ.

مأمون به کسی گفته میشود که امانت دار است و در این مقام یعنی کسانی که امانت دار سر خداوند هستند، که مطلق آن شایسته نیست مگر برای معصوم حقیقی، چرا که سایرین هر یک از جهتی امانت دار بوده و از جهتی خائنند، بلکه در اشرف امانات خداوند که نفس انسان باشد با معصیت ها خیانت میکنند.

بنابراین  هر کس بقدر عصمتی که دارد و به هر اندازه ای که از معاصی اجتناب میکند میتواند امین شمرده شود، و امین مطلق تنها آل محمد علیهم السلام اند که مطلقاً خیانت نمیکنند و اصل و حقیقت امانت مخصوص به ایشان است چنانکه آیه شریفه إِنّٰا عَرَضْنَا اَلْأَمٰانَهَ عَلَى اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلْجِبٰالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهٰا الخ  در باطن پیرامون ایشان تأویل میشود.

و مراد از سرّ در ظاهر، علوم و حکمی است که خداوند فقط به ایشان روزی نموده و سایرین محروم از آنند چنانکه امام صادق علیه السلام میفرمایند إِنَّ أَمْرَنَا هُوَ… السِّرُّ وَ سِرُّ السِّرِّ وَ سِرُّ الْمُسْتَسِرِّ وَ سِرٌّ مُقَنَّعٌ بِالسِّرِّ.

و آن سر در جمیع چیز هاست چرا که برای هر چیزی حتی مسائل شرعیه قشری مانند غسل و وضو، غیر از ظاهری که همه متوجه میشوند، بواطنی است که اسرار آن خوانده میشود و آن بواطن برای هر کس بقدر مرتبه اش قابل آشکار شدن است اما هیچ دانی آن چیزی را که عالی متحمل از آن اسرار شده متحمل نمیشود، مثلا باطنی دارد که بعضی شیعیان کامل متوجه آن میشوند و باطن باطنی که مختص انبیاست و بعضی مختص اولو العزم ایشان و باطن بواطنی که جز آل محمد علیهم السلام متحمل آن نیستند چنانکه امام باقر علیه السلام یکبار میفرمایند إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان‏ و یکبار امام صادق علیه السلام میفرمایند  إِنَّ مِنْ حَدِیثِنَا مَا لَا یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ. قُلْتُ فَمَنْ یَحْتَمِلُهُ، قَالَ نَحْنُ نَحْتَمِلُهُ.

بنابراین تمامی خلایق مطلع بر ما فوق خود نخواهند شد اما آل محمد علیهم السلام بر جمیع خلق مطلعند و از آنچه که برای همه غیب و سر است آگاهند، از این جهت امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند أنا عندی مفاتیح الغیب، لا یعلمها بعد رسول اللّه إلّا أنا.

و اینکه بعضاً به تقیه فرموده اند لَا أَعْلَمُ الْغَیْب جهاتی دارد، مانند اینکه رتبه جسمانی خود را در نظر گرفته اند یا اینکه مراد ایشان از غیب ذات خداوند است و یا اینکه غیبی برای خود نمیابند که آن را بدانند چرا که ما کان و ما یکون برای ایشان آشکار است و به هر حال همه این موارد محتمل است و لزومی به حصر در یکی از این معانی نداریم چنانکه خود میفرمایند إِنَّا لَنَتَکَلَّمُ بِالْکَلِمَهِ بِهَا سَبْعُونَ وَجْهاً لَنَا مِنْ کُلِّهَا الْمَخْرَجُ.

و اما در باطن، معنای سرّ خداوند که نزد ایشان است، مقام بیان و توحید خالص می باشد که ایشان در مقام معانی برای جمیع خلق به حسب مراتبشان ظاهر نمودند چنانکه در مطالب قبل گذشت.

و قول حضرت حجت عجل الله فرجه که فرمودند الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِکَ، یعنی شاد و فرح میشوند به امر خداوند، و برای شرح این فقره لازم است چند مقدمه عرض کنم.

اولاً هر کس به چیزی شاد است که با او مناسبت داشته باشد و بالعکس از چیزی که متضاد با اوست تنافر داشته و کراهت پیدا میکند.

ثانیاً تمامی مخلوقات، مرکبند از نوری که از جانب پروردگار است و ظلمتی که از جانب قوابل نفس ایشان می باشد، و این دو باهم منافرت و مغایرت دارند چرا که هر کدام اقتضاء اموری را داشته که مخالف دیگری است و به چیزی تقویت جسته و متلذذ میشود که دیگری به آن ضعیف و متألم میگردد.

ثالثاً هر کس به اندازه ای که هر جهت در او غلبه داشته به اموری که مقتضی آن جهت است میل میکند و آن امور برای او فرح بخشند و بالعکس مقتضیات جهت دیگر را به مشقت انجام داده و از آن ها کراهت دارد. از این جهت اوامر نبی اکرم صلی الله علیه و آله که امور الهی و از جهت نور است، برای اهل ظلمت و نفس کلفت و حرج داشته و بدین جهت تکلیف خوانده میشوند، اگر نه برای مؤمنین تکلف و حرجی در اوامر خداوند نیست چنانکه خداوند میفرماید  وَ جٰاهِدُوا فِی اَللّٰهِ حَقَّ جِهٰادِهِ هُوَ اِجْتَبٰاکُمْ وَ مٰا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی اَلدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرٰاهِیمَ هُوَ سَمّٰاکُمُ اَلْمُسْلِمِینَ الخ.

رابعاً آل محمد علیهم السلام نور خداوندند و شائبه ای از ظلمت در ایشان نیست مگر بقدر استمساک وجود که البته همان ذره انیت ایشان برای سایر خلق نور الانوار است، مانند شعله که نسبت به آتش انیت و ظللمت دارد اما نسبت به بقیه منیر بوده و همه از او فیض نور را دریافت میکنند.

بنابر آنچه در چهار بند فوق عرض شد، تنها ائمه علیهم السلام اند که حقیقتاً و اصالتاً راضی به قضای خداوند هستند و مستبشر از اوامر خداوند میباشند حتی در بلایا و محن، چرا که ایشان خود نور خداوندند و جمیع اوامر او، مقتضیات نور ایشان و اخلاق ایشان است که خداوند سایر خلق را امر به تخلق به صفات آن بزرگواران نموده چنانکه میفرمایند نَحْنُ أَصْلُ الْخَیْرِ وَ فُرُوعُهُ طَاعَهُ اللَّه‏ و در زیارت جامعه میخوانیم إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه‏.

همچنین شیعیان ایشان نیز در هر مرتبه ای، به جهت اینکه از شعاع نور ایشان و فاضل طنیت ایشانند مستبشر به امر خداوند گشته و به مخالفت خداوند محزون میگردند، از این جهت است که شیعه آل محمد علیهم السلام اگر معصیتی هم انجام دهد محزون و نادم میگردد و اگر کسی چنین نباشد و از معصیت خداوند مسرور شود، طینت او از آل محمد علیهم السلام نیست.

و اما بعد حضرت میفرمایند الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ

وصف کردن به معنای بیان احوال و مدح و نعت چیزی است که ادنای آن بیان لسانی و اعلای آن بیان با تمامی مراتب وجود است که آل محمد علیهم السلام اینگونه قدرت خداوند را وصف میکنند چنانکه تمام وجود ایشان قدرت خداوند است و تمام قدرت خداوند در ایشان ظاهر شده که میخوانیم هُمْ قُدْرَهُ الرَّبِّ وَ مَشِیَّتُه‏، و همینطور سایر صفات خداوند را حکایت میکنند چنانکه در توضیح مقام معانی گذشت.

حال لازم است که در معنای قدرت خداوند تدقیقی داشته باشیم، به اینکه خداوند دارای دو قدرت است، یکی قدرت ذاتی و یکی قدرت خلقی یا فعلی.

مراد از قدرت خلقی آن است که به خلق تعلق میگیرد مانند قول خداوند که میفرماید أَ لَیْسَ ذٰلِکَ بِقٰادِرٍ عَلىٰ أَنْ یُحْیِیَ اَلْمَوْتىٰ یا در دعای سحر میخوانیم  اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قُدْرَتِکَ بِالْقُدْرَهِ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ کُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطِیلَه.

و شکی نیست که ذات خداوند و صفات ذاتی او که عین ذات اوست، علت و سبب چیزی قرار نمیگیرد و بر چیزی واقع نمیشود، چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند قَادِرٌ إِذْ لَا مَقْدُور و امام صادق علیه السلام فرمودند و القدره ذاته و لا مقدور و به امام رضا علیه السلام گفته شد خَلَقَ اللَّهُ الْأَشْیَاءَ بِالْقُدْرَهِ أَمْ بِغَیْرِ الْقُدْرَهِ، حضرت فرمودند لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ بِالْقُدْرَهِ لِأَنَّکَ إِذَا قُلْتَ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ بِالْقُدْرَهِ فَکَأَنَّکَ قَدْ جَعَلْتَ الْقُدْرَهَ شَیْئاً غَیْرَهُ وَ جَعَلْتَهَا آلَهً لَهُ بِهَا خَلَقَ الْأَشْیَاءَ وَ هَذَا شِرْکٌ الخ.

اما پیرامون قدرت فعلی چنین نمیفرمایند که مقدوری ندارد و یا فعلی انجام نمیدهد، بلکه به عکس میفرمایند إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِه‏ و یا در احتجاج امیرالمؤمنین علیه السلام با یهودی، یهودی میپرسد فَرَبُّکَ یَحْمِلُ أَوْ یُحْمَلُ حضرت میفرمایند  إِنَّ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ یَحْمِلُ کُلَّ شَیْ‏ءٍ بِقُدْرَتِهِ وَ لَا یَحْمِلُهُ شَیْ‏ءٌ، قَالَ فَکَیْفَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَهٌ، قَالَ یَا یَهُودِیُّ أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى‏ فَکُلُّ شَیْ‏ءٍ عَلَى الثَّرَى وَ الثَّرَى عَلَى الْقُدْرَهِ وَ الْقُدْرَهُ تَحْمِلُ کُلَّ شَیْ‏ء.

از این قبیل احادیث در تعریف هر دو نوع قدرت بسیار است و همچنین بدلیل عقل میدانیم که بین متعلِّق و متعلَّق باید مناسبت باشد پس بین حادث و قدیم مناسبتی نیست که بهم تعلق بگیرند و از این جهت است که خداوند را از جمیع اعراض و جواهر منزه میدانیم.

و عرض شد که آن قدرتی که به خلق حادث تعلق گرفته، خود خلقی است حادث و آن مشیت خداوند است که میفرمایند خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِیَّهَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ بِالْمَشِیَّهِ و امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا کَرِهْنَا کَرِهَ اللَّهُ الْوَیْلُ کُلُّ الْوَیْلِ لِمَنْ أَنْکَرَ فَضْلَنَا وَ خُصُوصِیَّتَنَا وَ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ رَبُّنَا لِأَنَّ مَنْ أَنْکَرَ شَیْئاً مِمَّا أَعْطَانَا اللَّهُ فَقَدْ أَنْکَرَ قُدْرَهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَشِیَّتَهُ فِینَا.

و اما فقره بعد که میفرمایند الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ

اعلان به معنای اظهار و آشکار کردن است و عظمت خداوند مترادف با معانی جلال و کبریاست که به آل محمد علیهم السلام در عرصه خلق ظاهر شده و البته هر کدام از این کلمات معنای دقیقتری دارد، به این جزئیات که نور کبریای خداوند در عالم ملک و به عبارتی عالم زمان یا جسم ظاهر شده چنانکه خداوند میفرماید  وَ لَهُ اَلْکِبْرِیٰاءُ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ و نور عظمت خداوند در عالم نفس و دهریات ظاهر میگردد و علو و جلال خداوند در حقیقت و مقام ذات ظاهره آشکار گشته، چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند الحَقیقَهُ کَشْفُ سُبُحَاتِ الجَلَالِ من غَیْرِ إِشارَه.

 

ادامه دارد…

منصف

منصف

یک دوستار آل محمد علیهم السلام که سعی بر نگاه منصفانه دارد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 − 7 =

وبسایت مکارم الابرار تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد