نور و آینه ها
در هفته پیش گفتیم، مخلوقات همه نشانه و آینه ای هستند که نور و قدرت و حکمت و جمال خداوند را نشان میدهند، البته در این امر همه یکسان نیستند و قابلیت ها متفاوت است، هر چه این آینه بزرگتر و صیقلی تر باشد نور بیشتری را بازتاب میدهد.
صیقلی بودن آینه بستگی به زدودن نفسانیت ها و هر آنچه غیر خدا و رضایت خدا است دارد، به طوری که هر چه در لا اله بکوشند الّا الله بهتر نمایان خواهد شد.
مرحوم محمد کریم خان کرمانی اع در این مقام می فرماید:
ما همه مرآت حسن روی تو ** * ** کاندر او پیداست روی و موی تو
لیک هر یک در خور خود مظهریست ** * ** از صفات حسن رویت مخبریست
چون مرایای صغیرند و کبیر ** * ** در خور خود هر یکی از تو خبیر
لیک روی جملگی سوی تو است ** * ** مرجع و مأوایشان کوی تو است
تخلیه از هر چه جز تو کردهاند ** * ** تحلیه از عکس رویت بردهاند
تخلیهشان سر قول لاستی ** * ** تحلیهشان شاهد اِلّاستی
جمله با این لا و الّا ذاکرند ** * ** گر چه از ذکر ثنایت قاصرند
ذکر ما اندر خور مرآت ماست ** * ** همچو نفی ما همه اثبات ماست
خدا از صفات همه آنچه خلق کرده منزه و پاک و مبراست، چنانکه حضرت علی ع میفرماید کمال توحیده نفی الصفات عنه و مخلوقاتند که (آلوده) و مرکب از ذات و صفت هستند.
پس محال است که ذات خدای منزه و سبحان با مخلوقات حادث ومرکب و ملوث قرین و همراه شود زیرا در چنین فرضی مخلوقی را تصور کرده ایم که با سایر مخلوقات درهم و قرین شده و گمان کرده ایم که خدا را متصور شدیم.
لذا هر آنچه از خداوند ذکر کرده و حرف میزنیم و از روابط آن با مخلوقاتش صحبت میکنیم همه درمورد همان نوری است که خود بالا رتبه ترین مخلوق خداوند است.
تو منزه از صفات کاینات ** * ** ما مُلّوَث از صفات و از ذوات
چوُن مُلّوَث با منزه در شود؟ ** * ** ذات مطلق با صفت اندر شود
لیک هر یک ذاکر حسن توایم ** * ** گر چه نامت در حروف خود بریم
در طوایف از اعاجم وز عرب ** * ** در لسانِ هر یکی داری لقب
هر کسی نامد تو را در لفظ خویش ** * ** خوانَدَت آنسان که ویرا هست کیش
آن یکی گوید خدا، آن یک اله ** * ** وآن دگر تاری و آن دیگر شراه
جملگی در قصد ذاتت مؤتلف ** * ** گر چه باشد نامهاشان مختلف
جمله عالم حروف نام تست ** * ** هر چه جز تو شمه ز اکرام تست
جمله حسن تست در مرآتها ** * ** نام نامی تو اندر ذاتها
ذاتها خود نام نامی تو اند ** * ** جلوه ی حسن گرامی تو اند
نیست نوری غیر نور روی تو ** * ** نیست چیزی غیر ذکر خوی تو
کور باد آن چشم، کو رویت ندید ** * ** چیست غیر از جلوه ی رویت پدید
چشم و درک ما آن چیزی را میفهمد که حد و حدود و اول و آخری داشته باشد فلذا قشرییون، با نهایت آشکاری نور خداوند قادر به دیدن آن نیستند چرا که حد و منتهایی ندارد.
بسکه نورت در جهان پیدا بود ** * ** از حد اوهامشان بالا بود
زین سبب از دید تو گشتند کور ** * ** از مقام درک تو گشتند دور
چونکه درک چیزها از حد شوَد ** * ** هر چه را حد نیست از مدرک رود
نور رویت را نه حد و منتهاست ** * ** پس برون از حد درک ماسواست
معنی کلمات:
مُلّوَث: آلوده